خدای جنگ God of War
اگر God of War را خیلی پیش از این قسمت بازی کرده باشید میدانید که او همیشه این قدر آرام و سر به زیر نبوده و دشمنان Kratos به اشکال وحشتناکی توسط او کشته شدهاند. از آن جایی که کلی خون و خونریزی در راه است باید یاد آور شوم که مراقب خطر اسپویل باشید! در این مقاله به بررسی شخصیت کریتوس و نحوه تبدیل شدن او به خدای جنگ تا نبرد نهایی پرداخته می شود. امیدوارم خوشتون بیاد.
شخصیت کریتوس
کریتوس و برادرش دیموس، در یکی از دهکدههای کوچک یونان قدیم به نام اسپارتان به دنیا آمدند. به خاطر ناشناس بودن پدر کریتوس، خانواده کوچک او همیشه مورد توهین و اذیت سایر مردم قرار میگرفت.روزی دهکده ی آن ها مورد حمله قرار گرفت و برادرش توسط اریس اسیر میشود که بعد آن را به خدای مرگ می سپارد. کریتوس به علت تواناییهایش در جنگیدن به خدمت ارتش اسپارتان درآمد و با زنی به نام لیساندرا ازدواج کرد و صاحب یک دختر به نام کالیوپ شد. کریتوس در اسطوره شناسی یونان باستان به معنای نیرو و قدرت است. این نام برگرفته از اسطورهای یونانی به نام Cratos است که به زئوس وفادار بوده است. کریتوس البته شخصیتی خودخواه است که بویی از وفاداری به خدایان نبرده. او شخصیتی خشن، بیرحم و خونریز دارد و هر آنکه سد راهش باشد را، ولو اینکه مردم بیگانه، قتل و عام میکند. او به کرات نشان داده که شخصیتی است مسئولیتناپذیر که نمیخواهد مسئولیت کارهای بد خود را قبول کند و همیشه خدایان را به خاطر اشتباهاتش مقصر میداند. او در حالی که بارها از خدایان پیروی کرده اما هیچگاه به آنها به طور کامل اعتماد نداشته است. با این حال او احساس عاشقانه عمیقی نسبت همسر و فرزندش دارد و بارها خود را به خاطر اتفاقات پیشآمده سرزنش کرده و شکنجه داده است.
کریتوس چگونه تبدیل به خدای جنگ شد؟
جوانان اسپارتا از همان نوجوانی به عنوان جنگجویانی ماهر آموزش داده میشوند و Kratos هم از این قضیه مستثنی نیست. او از همان ابتدا قابلیتهای خود را نشان داده و از بقیه متمایز شد. تنها کسی که میتوانست رقیب او باشد، برادرش دیموس (Deimos) بود که آرس و آتنها در همان دوران جوانی آنها را از هم جدا کردند. کریتوس هم خالکوبی سرخی روی بدن خود ایجاد کرد تا همواره برادرش را به یاد داشته باشد؛ زیرا دیموس دارای خال مادرزادی سرخی بود.
شجاعتهای کریتوس باعث میشود تا تبدیل به فرمانده ارتش اسپارتانها شود و در یکی از مبارزههایش علیه بربرها، در حالی که مغلوب میشود، از خدای جنگ یعنی آرس میخواهد تا در قبال جان خود، دشمنانش را نابود کند. آرس قبول کرده و شمشیرهای آشوب را به بازوهای او وصل میکند. کریتوس بربرها را شکست داده و از این به بعد، تبدیل به فرمانبردار خدای جنگ میشود. خدای جنگ هم برای جلب توجه زئوس، همواره انسانها را از طریق کریتوس نابود میکند. در یکی از این جریانها کریتوس مردمان یک دهکده را از بین میبرد اما از قرار معلوم، خانواده خودش هم آنجا قرار دارند و به دستان او کشته میشوند. آرس عمدا خانواده او را آنجا قرار داده بود تا ارتباطات خانوادگی Kratos را از بین برده و از او یک جنگجوی کامل بسازد.
در God of War آتنا از کریتوس میخواهد تا آتن را از نابودی توسط خدای جنگ نجات دهد و در عوض، حافظه او را از کارهایی که کرده است پاک کند. کریتوس قبول کرده و میفهمد که برای نابودی آرس باید جعبه پاندورا را پیدا کرده و باز کند. در نهایت او موفق به انجام این کار و تبدیل به یک خدای بزرگ شده و آرس را از بین میبرد. خدایان المپ تنها گذشته کریتوس را بخشیدند و اجازه فراموش کردن آن را به او ندادند. او برای رهایی از این زجر، خود را از پرتگاهی پرت میکند، اما آتنا به او اجازه مردن نمیدهد و از او میخواهد تا جای آرس، یعنی خدای جنگ را بین خدایان بگیرد. کریتوس هم چارهای جز قبول کردن ندارد و به امید غرق کردن خود در خون و خونریزی برای از یاد بردن گذشتهاش، تبدیل به خدای جنگ میشود.
دوران خدایی
پس از اینکه کریتوس بر تخت پادشاهی تکیه میزند و خدای جنگ میشود، برای اینکه آرس نتواند با آمبروزیا دوباره به زندگی برگردد، در پی آن رفته تا این خوراک جاودانگی را نابود کند. او به هشدارهای آتنا گوش نداده و کار خودش را انجام میدهد. او برادر کوچکترش را به زندگی برمیگرداند، اما دوباره توسط خدایان او را از دست میدهد و با خودش عهد میکند تا انتقام این کار را از خدایان بگیرد. کریتوس که خود را از خدایان جدا کرده است، بیشتر زمان خود را صرف یاری اسپارتیها کرده و به آنها در نبردهای بسیاری کمک میکند. جنگهای زیادی به راه میاندازد و مردمان بسیاری را میکشد.
زمانی که کریتوس تصمیم به جنگ با شهر رودس (Rhodes) گرفته و میخواهد اسپارتیها را در این نبرد یاری کند، توسط آتنا از این کار بر حذر شده ولی مانند گذشته به هشدارهای او اعتنایی نمیکند. سرانجام خدایان و زئوس که از این رفتارهای او به ستوه آمده بودند، تمام نیروهای وی را از او گرفته و کریتوس دوباره به جنگجویی معمولی با هیکلی انسانی تبدیل میشود. زئوس به او یادآور میشود که دلش نمیخواهد وی به سرنوشت آرس دچار شود اما kratos صحبتهای زئوس را رد کرده و در نهایت توسط او کشته میشود. کریتوس در آخرین لحظات عمرش قسم میخورد که زئوس به خاطر این کارش تاوان سختی خواهد داد.
تغییر سرنوشت
درست در زمانی که ارتش زمینی کریتوس را به دنیای زیرین منتقل میکردند، او توسط تایتانی به نام گایا (Gaia) نجات پیدا میکند. گایا به او یک هدیه با ارزش میدهد. یک پگاسوس (Pegasus) که بوسیله آن کریتوس میتواند به سمت المپ پرواز کند.
او در مسیر سفرش به المپ با دشمنان بسیاری از جمله پادشاه وحشی و زنده شده بربرها، پرسیوس (Perseus) و ایکاروس (Icarus) روبرو شده و همه را از پای در میآورد. سرانجام کریتوس با زئوس مواجه شده و جنگی سخت بین آن دو در میگیرد. در انتهای جنگ و زمانی که کریتوس سعی در کشتن زئوس با شمشیر خدایان دارد ناگهان آتنا از راه رسیده و خود را قربانی میکند تا پدرش را نجات دهد. او به کریتوس میگوید که این کار را به خاطر المپ انجام داده و برای او فاش میکند که زئوس پدرش است. زئوس به سرعت از مهلکه فرار کرده و به سمت المپ رهسپار میشود. پس از این واقعه کریتوس به همراه تایتانها به سمت المپ حمله کرده تا نبرد نهایی را آغاز کند.
نبرد نهایی
کریتوس برای رسیدن به پدرش از تایتانها کمک گرفته و به المپ حملهور میشود. در حمله به المپ او با تمام خدایان المپ مبارزه کرده و هر کدام که سد راهش برای رسیدن به زئوس بود را از پای در میآورد. او حتی به هلیوس که زمانی او را نجات داده بود رحم نکرده و سر از بدنش جدا میکند. kratos در چندین مرحله با زئوس و کابوسهای خود درگیر شده و سرانجام جعبه پاندورا را پیدا کرده و آن را باز میکند. او با توسل به نیروی امید سرانجام از شر کابوسهایش رها شده و در نبرد نهایی زئوس را از پای در میآورد.
پس از سالها خشم و نفرت و انتقام، سرانجام کریتوس یاد میگیرد که گذشته تاریک خودش را فراموش کرده و اینگونه است که نیروی امید بر نیروهای شیطانی غلبه کرده و آزاد میشود و دنیای میرای انسانها را در بر میگیرد. آتنا که از آزادی این نیروی انسانی خشمگین شده و کریتوس را مسبب این اوضاع میداند او را رها کرده تا بمیرد. نبرد نهایی به پایان رسیده و دنیا در آرامش است. kratos مانند گذشته این بار هم از مرگ نجات یافته و به سرزمینی تازه پا میگذارد.
سفر به سرزمین شمالی
کریتوس پس از سالها در سرزمینهای شمالی نروژ دوباره تشکیل خانواده داده و صاحب پسری به نام «آترئوس» (Atreus) میشود. جایی که قرار است با خدایان اسکاندیناوی (Norse) نیز روبرو شود و صد البته عاقبت خوشی در انتظار آنها نخواهد بود! او این بار در مبارزاتش با خدایان و مخلوقات آنها تنها نیست و پسرش را برای زنده ماندن و مبارزه تعلیم داده است.